عاشق
دلمان که می گیرد تاوان لحظه هاییس
که دل می بندیم
مترسک گفت ای گندم تو گواه باش
که مرا برای ترسادن آفریدند
اما من عاشق پرنده ای بودم که از ترس من
از گرسنگی مرد
دلمان که می گیرد تاوان لحظه هاییس
که دل می بندیم
مترسک گفت ای گندم تو گواه باش
که مرا برای ترسادن آفریدند
اما من عاشق پرنده ای بودم که از ترس من
از گرسنگی مرد
کسی را که خیلی دوست داری زود از دست میدی پیش از اونكه خوب نگاش کنی
پیش از اونكه تموم حرفهاتو بهش بگی
پیش از اونكه همه لبخندهاتو بهش نشون بدی
مثل پروانه ای زیبا بال میگیره و دور میشه
فکر میکردی میتونی تا آخرین روزی که زمین به دور خودش میچرخه
و
خورشید از پشت کو ه ها سرک میکشه در کنارش باشی
چقدر دردناک است حسی که کسی را
ازصمیم قلب دوست بداری
ولی هرگز به آن نرسی
به راستی باید در انتظار روزهایی نشست
که حسرت یک نگاه در دل بماند؟!!
گرچه از فاصله ی ماه ز من دورتری
ولی انگار همین جا و همین دور و بری
ماه می تابد و انگار تویی می خندی
باد می آید و انگار تویی می گذری
خوابم یا بیدارم؟ لمس تنت خواب نیست
این روشنی از توست،بگو از آفتاب نیست
بگو که بیدارم،بگو که رویا نیست
بگو که بعد از این جدایی با ما نیست
عشق برای یک مردفقط صفحه ای از یک کتابه
ولی برای یک زن تموم تاریخ زندگیشه!!
ازش پرسیدم،چقدر دوستم داری؟
گفت به اندازه شکوفه هایبهاری،
و چه راست می گفت
چون شکوفه های بهاری مهمون دو روزه بودن.
به یادت آرزوکردم،
که چشمت اگر تر شد
به شوق آرزو باشد
نه تکرار غم دیروز